فیلم میدان جوانان سابق که این روزها در گروه هنر و تجربه جزو فیلم‌هایی است که خوب دیده شده از آن مستندهایی است که ساختن‌شان واجب است و دیدن‌شان واجب‌تر. نگاهی است به دوره درخشان مطبوعات ایران. روزهایی که تاثیر مطبوعات در کشورمان مثال‌زدنی بود. رسانه‌ها بیشتر از هر وقت دیگری اهمیت داشتند. رسانه‌هایی که امروز جایشان را به شبکه‌های مجازی داده‌اند.

کریستین امانپور، گزارشگر ایرانی‌الاصل و ارشد شبکه CNN جمله‌ای دارد به این مضمون که: «و من بر این باورم که روزنامه‌نگاری خوب و تلویزیون خوب، می‌تواند دنیای ما را جای بهتری برای زندگی کند.» فیلم «میدان جوانان سابق» روایت آدم‌هایی است که روزگاری همین باور را داشتند.

«میدان جوانان سابق» از یک طرف مستندی شخصی است و از سمت دیگر تاریخ نگاری مهم‌ترین سال‌های مطبوعات ایران. از یک طرف از شکوه روزنامه‌نگاری می‌گوید و از طرف دیگر سرخوردگی آدم‌هایی را نشان می‌دهد که حالا دیگر تحریریه خانه امن هیچ‌کدام‌شان نیست. به تبعیدهای خودخواسته یا ناخواسته تن داده‌اند.

مینا اکبری احتمالا بهترین گزینه برای ساخت چنین مستندی بود. سال‌ها روزنامه‌نگار بوده و در دوران اوج مطبوعات ایران از میانه دهه هفتاد تا میانه دهه هشتاد در مهم‌ترین روزنامه‌های کشور قلم زده است. نگاهش به مطبوعات آن دوره و هیجانات سیاسی و اتفاقاتی که در بطن رسانه‌ها می‌افتاد، توریستی و هیجان‌زده نیست. اتفاقا نگاه راوی‌ای است که می‌خواهد ببیند چطور این گذار اتفاق افتاد. گذار از روزگاری که روزنامه‌ها جریان‌ساز بودند تا امروزی که محافظه‌کار و خنثی شده‌اند.

ادوارد مارو، بن بردلی، کارل برنستاین، باب وودوارد، مایک والاس…این فهرست طولانی‌تر هم می‌شود. این‌ها مردانی هستند که در عالم واقعیت بخاطر تلاش برای گزارش حقیقت به مردم از طریق رسانه‌هایشان مشهور شدند. در ایران ما روزنامه‌های ماشاالله شمس‌الواعظین را در دهه هفتاد داشتیم. جامعه، نشاط، عصر آزادگان. نام‌هایی که معنای‌شان خبررسانی درست و تحلیل‌های سیاسی و اجتماعی و جریان‌ساز شدن بود.

در خبرنگاری همیشه بار دراماتیک و جنب و جوش و شور و هیجانی بوده که آن را تبدیل به یک شغل جذاب، الهام‌بخش و متعالی کرده است. خطر کردن برای درک و دریافت حقیقت شبیه سفری اودیسه‌وار است که روزنامه‌نگاران، خبرنگاران و گزارشگران به آن دست می‌زنند. شاید رسانه‌ها دیگر کمتر اسطوره‌هایی مثل مارو و بردلی و برنستاین به خود ببینند. ما اواسط دهه هفتاد تا اوایل دهه هشتاد چنین رسانه‌هایی را تجربه کردیم. «میدان جوانان سابق» نشان می‌دهد که آدم‌های تاثیرگذار آن سال‌ها حالا کجا هستند و چه می‌کنند.

یک جایی از فیلم مینا اکبری که راوی هم هست می‌گوید که ما روزنامه‌نگار بودیم نه چریک. از اقبال بدشان و شرایط روزگار بود که مجبور شدند نقش چریک را هم بازی کنند. این شد که روزنامه‌ها جای احزاب را گرفتند. اتفاقی که حالا شمس‌الواعظین معتقد است به ضرر مطبوعات تمام شد.

«میدان جوانان سابق» از یک طرف مستندی شخصی است و از سمت دیگر تاریخ نگاری مهم‌ترین سال‌های مطبوعات ایران. از یک طرف از شکوه روزنامه‌نگاری می‌گوید و از طرف دیگر سرخوردگی آدم‌هایی را نشان می‌دهد که حالا دیگر تحریریه خانه امن هیچ‌کدام‌شان نیست. به تبعیدهای خودخواسته یا ناخواسته تن داده‌اند.

مهم‌ترین نکته فیلم انتخاب هوشمندانه سوژه از سوی کارگردان است که نقطه قوت فیلم هم محسوب می‌شود. سوژه‌ای که می‌‌شد نگاه‌های متفاوتی به آن داشت و لاجرم تبدیل به اثری می‌شد درگیر هیجانات دهه هفتاد و سرودها و اعتراضات. اما مینا اکبری روی یک عکس تمرکز می‌کند. عکسی از روزنامه‌نگارانی که به پیشنهاد سردبیر وقت‌شان، شمس‌الواعظین در میدان جوانان گرفته شده بود و سعی می‌کند بعضی از آدم‌های آن عکس را جلوی دوربین‌اش بیاورد. از آن جمع وسیع البته تنها چند نفر هستند که انتخاب‌شان می‌کند. این که انتخاب بر چه پایه‌ای بوده قطعا بخشی ناگزیر بوده. خیلی از آن‌ها حالا در رسانه‌های خارج از کشور فعالیت می‌کنند. خیلی‌هایشان دیگر نمی‌توانند به ایران برگردند. اما در مورد بقیه یک گزینش شخصی انجام می‌دهد. چند تن از بین آن‌ها که مانده‌اند و یکی که مهاجرت کرده اما به جز احمد غلامی بقیه‌شان روزنامه‌نگاری را کنار گذاشته‌اند.

روایت فیلم البته بدون پیچیدگی است. دوربین خیلی ساده دنبال راوی می‌رود و حتی بیشتر از این که وارد خلوت بقیه شخصیت‌ها شود به گفت‌وگوی کارگردان با آنها می‌پردازد. نکته منفی‌اش این می‌شود که جهان فیلم شاید کمی محدودتر شود و باید به جهان فیلمساز بسنده کنیم. نکته مثبت‌اش این است که از هیجان و سانتی‌مانتالیسم دور می‌شود و قصه روند کاملا مشخص و مدونی دارد.

در حالی که دهه هفتاد آبستن حوادث گوناگونی بود از دوم خرداد و رای میلیونی تا کوی دانشگاه و غیره، فیلمساز حواس‌اش هست فقط آن بخشی از اتفاقات را روایت کند که تاثیر مستقیم روی مطبوعات گذاشتند. با این حال همان شور آن سال‌ها در فیلم هم جاری می‌شود. از شعارزدگی پرهیز می‌کند در حدی که حتی موسیقی آن سال‌ها یعنی «یار دبستانی من» را با تنظیم مجددی کاملا متفاوت به عنوان موسیقی متن فیلم استفاده کرده اما موفق می‌شود مخاطبی که آن سال‌ها روزنامه‌ها را دنبال می‌کرده احساساتی کند.

جذاب‌ترین فصل فیلم احتمالا مربوط به شمس‌الواعظین است. در سریال نیوزوم فصل اول ویل مک‌آووی می‌گوید که «نخبه رسانه» است. شمس‌الواعظین دهه هفتاد و اوایل دهه هشتاد چنین جایگاهی داشت و شنیدن تحلیل او که معتقد است دوره گذار را طی می‌کنیم و امید دارد که به تحریریه برگردد باعث می‌شود علیرغم سرخوردگی بقیه کاراکترها از جمله کارگردان از جهان روزنامه‌نگاری امید داشته باشیم که دوباره دوران شکوفایی مطبوعات را تجربه کنیم. هر چه باشد جهان امروز بیشتر از هر زمان دیگری، به نخبگان رسانه نیاز دارد.

تجربه مطبوعات ایران در دهه هفتاد یگانه بود و حتی در کشورهای پیشرفته هم چنین رونق و اقبالی کمتر برای روزنامه‌ها اتفاق می‌افتد.

«میدان جوانان سابق» ساخته شده که نه تاریخ روزنامه‌نگاری که مهم‌ترین دوره آن را روایت کند و چه خوب که هنوز روزنامه‌نگارانی داریم که مانده‌اند تا روایت کنند.

می‌ماند آن پلان آخر. آن چند نفری که آمده‌اند تا عکس را بازسازی کنند. می‌ماند آن حس غریبی که پلان آخر به مخاطب می‌دهد و اشکش را سرازیر می‌کند. جای خالی در عکس جدید زیاد است اما هنوز راویانی هم باقی ما‌نده‌اند.

The post نقد میدان جوانان سابق؛ روایتگران فروتن روزگار امید appeared first on دیجی‌کالا مگ.

منبع متن: digikala