آنچه که در نگاه اول نظر من را به فیلم «درخونگاه» جلب کرد، تیتراژ ابتدایی فیلم بود. اول اینکه تقدیم شدن فیلم به مسعود کیمیایی که مثل فیلم قبلی کارگردان خبر از فیلمی می‌دهد که رنگ و بوی سینمای کیمیایی دارد و دوم موسیقی فیلم، که موسیقی هم حال و هوای فیلم‌های دهه شصت و هفتاد سینمای ایران و ویژه‌تر سینمای کیمیایی دارد؛ موسیقی که در طول فیلم هم زیاد می‌شنویم و حجم موسیقی در فیلم به عقیده من زیاد بود. قهرمان فیلم شخصیتی به نام رضا است که بعد از هشت سال زندگی در ژاپن و کار در آنجا، به ایران برمی‌گردد و فیلم روایتگر اتفاقات بعد از بازگشت رضا به ایران است.

این یادداشت از سری یادداشت‌های فیلم‌های جشنواره فیلم فجر سی و هفتم است که از سوی مخاطبان جشنواره برای دیجی‌کالا مگ ارسال شده است.

فیلم روایت باحوصله‌ای دارد، حرکت دوربین هم به این روایت باحوصله کمک می‌کند. کاراکتر رضا که فردی عاشق خانواده است و خانواده دوستی محوری‌ترین موضوع برای اوست، به خوبی شکل گرفته است و خوب در آمده. روایت موازی تلاش رضا برای به قول خودش پادشاهی کردن و کشمکش مادر و خواهر رضا از وقتی که او برگشته است، خوب نشان داده شد. فیلم خوب پیش می‌رود خصوصا سکانس آشنایی امیر با شهرزاد که یادآور رابطه کاوه و رعنا در ساخته قبلی اسعدی یعنی «جیب‌بر خیابان جنوبی» است تا جایی که رضا با دوستش در تیمارستان دیدار می‌کند. از آنجا حفره‌های فیلمنامه شکل می‌گیرد و بیشتر و بیشتر می‌شود؛ اینکه به چه علت رضا و دوستش سال‌ها پیش داشتند فرار می‌کردند و امیر دوستش را رها کرده است و به چه علت دوست امیر داخل تیمارستان است، بیان نمی‌شود و بعد از سکانس معاشقه شهرزاد با دوست امیر، که حتی یک دیالوگ هم نداشت و به نظرم خوب درآمده بود، دیگر خبری از دوست امیر نیست جز یک گردنبند که به امیر داد.

از مشکلات دیگر فیلمنامه می‌توان به نوع رابطه امیر با پدرش اشاره کرد که جز صحنه‌های اول فیلم که سوغاتی برای پدرش آورده است از نوع رفتار و بیانش نشان می‌دهد دل خوشی از پدر ندارد که می توانم به سکانس رویارویی رضا با پدرش در خانه لاجوردی اشاره کنم و دوباره علت این سر سنگینی امیر با پدرش بیان نمی‌شود و شخصیت پدر خوب پردازش نشده است و در جاهایی ادبیات پدر با سطح سواد او هماهنگی ندارد و شخصیت پدر و شخصیت لاجوردی، که خیلی کم از او می‌دانیم، در «درخونگاه» از ضعیف‌ترین شخصیت‌پردازی‌هاست که به فیلم لطمه زده است. در مورد یک سوم پایانی فیلم هم باید بگویم که نتیجه روایت بد در میانه فیلم، باعث شد یک سوم پایانی شبیه یک فاجعه باشد.

البته به جز سکانس تعقیب و گریز لاجوردی و امیر که خوب درآمده. امیر مانند شخصیت‌های فیلم‌های کیمیایی است (مثل رضا در ردپای گرگ یا امیر علی در اعتراض) که دل زده از جامعه و زخم خورده است با این تفاوت که زخم را از خانواده خود خورده است. خانواده‌ای که مفهوم والایی در فیلم کیمیایی داشت اما اینجا به شکل دیگری نمایش داده می‌شود، حتی ما در این فیلم می‌بینیم که رضایی که عاشقانه از مادر بزرگش نگهداری می‌کرد موقع رفتن از خانه حتی ذره‌ای به او توجه نکرد.

در مورد سکانس پایانی فیلم هم نمی‌دانم چه بگویم، پایانی پر از ابهام و گنگی در حالی که می‌توانست با یک میزانسن درست‌تر و دقیق‌تر، پایانی با شکوه برای یک فیلم متوسط باشد. «درخونگاه» از تغییر در ضرباهنگ بیان روایت ضربه می‌خورد؛ درحالی که روایت به آرامی و خوبی بیان می‌شود یک دفعه با حضور پدر ضرباهنگ تند می‌شود و مخاطب با اطلاعات زیادی روبه‌رو می‌شود که فقط از زبان شخصیت‌ها بیان می‌شود و این اطلاعات ضد و نقیض و متفاوت است که یک نمونه‌اش در دیالوگ‌ها بیان می‌شود از زبان مادر که پدر با خرید قوری پول‌ها را خرج کرده. در جاهای دیگری دلایل دیگری گفته می‌شود از جمله عیاشی، خرید گاوداری و ربا.

در مورد نکات روشن و مثبت فیلم علاوه بر فیلمبرداری، نورپردازی و طراحی صحنه خوب، به انتخاب نام فیلم و متناسب بودن آن با جغرافیا و آدم‌ها که ما در فیلم قاب‌های زیادی از محله در خونگاه و آدم‌هایش می‌بینیم و کارگردان در ایجاد فضا و روح به جغرافیایی که در آن کاراکترها  زندگی می‌کنند، موفق عمل می‌کند و به نظرم مهمترین شاخصه مثبت فیلم، بازی خوب بازیگران خصوصا امین حیایی و مهراوه شریفی نیا بود و امین حیایی نشان داد که همچنان  در حال تجربه کردن در راه جدیدی است که در بازیگری پیش گرفته.

The post یادداشتی درباره درخونگاه: تجربه‌ای دیگر از امین حیایی appeared first on دیجی‌کالا مگ.

منبع متن: digikala