انیمیشنهای فانتزی به مسیرهای متفاوتی میروند اما میتوان شباهتهایی هم میان آنها پیدا کرد. برای مثال، اغلب از نظر بصری چشمگیر هستند و جهانی را به نمایش میگذارند که با شگفتیها پیوند خورده است. در این دنیاها، موجودات اساطیری قدم میزنند، شخصیتها وارد یک ماجراجویی حماسی میشوند و معمولا شاهد چند پیام اخلاقی مهم هستیم که شنیدن آنها برای کودکان ضروری است.
وحید جلیلوند تا به حال در تمام آثارش نشان داده است که دغدغه مردم را دارد. دغدغه انسان. فیلم اجتماعی/سیاسی میسازد. «شب، داخلی، دیوار» سیاسیترین فیلم اوست که سال ۲۰۲۲ نامزد شیر طلایی هفتاد و نهمین جشنواره بینالمللی ونیز هم شده بود. در «شب، داخلی، دیوار» نسبت به فیلمهای دیگرش فرم مهمتر از قصه است و از این لحاظ، قابل تحسین است. اگرچه فرم در روایت قصه مشکلاتی به وجود آورده است. یعنی کل قصه را به یک خط محدود کرده است. بی آنکه پسزمینهای از شخصیتها، بهخصوص شخصیت اصلی به ما بدهد. و ابهامات و حفرههایی هم در خط روایی قصه به وجود آورده است. قرار است این ابهامات به تعلیق قصه کمک کند اما دستکم بعد از باز شدن قصه باید جواب بعضی سؤالات ما داده شود که نمیشود. ما فقط میفهمیم آنچه در دو ساعت زمان فیلم دیدیم، آن چیزی نیست که واقعاً اتفاق افتاده است. این خانه محقر وجود ندارد. آن زن هم وجود ندارد و همهچیز در تخیلات شخصیت اصلی میگذرد. اما با توجه به سکانس پایانی تکلیف نامهها چه میشود؟
وینسنت کسل بازیگری را از سال ۱۹۹۳ با بازی در فیلم «متیسه» (Métisse) از متیو کاساویتز آغاز کرد، اما با بازی در «نفرت» (La Haine) سال ۱۹۹۵ به شهرت بینالمللی رسید. اگرچه میتوان اکثر شخصیتهایی را که او در فیلمهای مختلف خلق کرده است در دستهبندی مردان خشن، پرخاشگر و اغواکننده قرار داد، با این حال کسل طی سالهای فعالیتاش به عنوان بازیگر، همواره تلاش کرده است جزئیات متفاوتی را به نقشهایش وارد کند؛ چه این نقشها جنایتکارانی بدنام باشند یا جوانهایی در کوچههای پاریس یا خود شاه فرانسه. بهترین فیلمهای وینسنت کسل میتوانند محتواهای بصری جدید را به شما معرفی کنند و شما را با دنیایی تازه آشنا نمایند. کسل اخیرا در سریالی به نام «ارتباط» (Liaison)، محصول شبکهی اپل پلاس نقشآفرینی کرده است و در آن با اوا گرین همبازی شده.
دوران حرفهای ایستوود بیش از ۷۰ سال به طول انجامیده است و او طی این سالها، نه تنها در دهها وسترن کلاسیک نقشآفرینی کرده، بلکه در پشت دوربین هم مانند مقابل آن درخشیده است. ایستوود با نقشهای به یادماندنیای مانند مرد بدون نام یا بلوندی در سهگانهی وسترن اسپاگتی دلار سرجیو لئونه برای طرفداران سینما خاطرهسازی کرده و علاوه بر آن وسترنهای ماندگاری مانند «نابخشوده» (Unforgiven) و «جوسی ولز یاغی» (The Outlaw Josey Wales) را هم ساخته است. بدون شک ژانر وسترن جایگاه خاصی در قلب ایستوود دارد. او طی این سالها در مصاحبههای مختلفی که انجام داده است، دربارهی فیلمهای مورد علاقهی خودش در این ژانر صحبت کرده است.
ما با «پدرخوانده» (۱۹۷۲) به دنیای پیچیدهی جنایتهای سازمانیافته و با «اینک آخرالزمان» (۱۹۷۹) به قلب تاریکی قدم گذاشتیم. با «راننده تاکسی» (۱۹۷۶) در خیابانهای محزون نیویورک راه رفتیم و با «آروارهها» (۱۹۷۵) شاهد اولین بلاکباستر تاریخ سینما بودیم. با «برخورد نزدیک از نوع سوم»، سفری به مهد ناشناختهها داشتیم و با «جنگ ستارگان» (۱۹۷۷) به کهکشانهای دور سفر کردیم. فیلمهای دهه ۷۰ میلادی کمنظیر هستند و تعدادی از شاهکارهای تاریخ سینما از همین دهه آمدهاند. ۳۰ اثر برگزیدهی این مقاله، شاید همگی شاهکار نباشند اما بیتردید ارزش تماشا دارند و به شناخت شما از سینمای این دهه کمک ویژهای میکنند.
آن چه شاهرخ خان را از همتایانش جدا میکند، نه فقط قدرت بازیگری او، بلکه ارتباط بینظیر او با هوادارانش است. هواداران شاهرخ خان، بیرون خانهی او منتظر میمانند تا او با آنها احوالپرسی کند. کانون هواداران او هیچ حد و مرزی ندارد؛ از هند تا دورترین نقاط دنیا. همهی این هواداران یک وجه مشترک دارند، همهی آنها شاهرخ خان را به دنبال استعداد، مهربانی و شوق بیحدش نسبت به هواداران و همکارانش ستایش میکنند. شاهرخ خان بعد از چهار سال دوری از سینما، سال ۲۰۲۳ در سه فیلم نقشآفرینی کرد که همهی آنها نه تنها تبدیل به یکی از بهترین فیلمهای شاهرخ خان شدند، بلکه توانستند پرفروشترین فیلمهای کارنامهی او شوند.