ما در تازهترین فیلم آقای وندرس دو ساعت از زندگی هیرایاما را (با بازی درخشان کوجی یاکوشو) قدم به قدم میبینیم که عامدانه است، چون قرار است روزمرگی را ببینیم. قرار است به اندازه تمام بیست و چهار ساعتهای زندگی این مرد کشدار بودن و تکراری بودن زندگی را تجربه و لمس کنیم، اما در همین کشش و تکرار معنای زندگی را درک کنیم. هیچ حرف تازهای نیست. ساده زیستن و ساده نگریستن پیامی به قدمت تاریخ انسان خردمند است. بسیاری از متفکران و فیلسوفان جهان در گوشه گوشه دنیا، چه آنها که نامشان را میشناسیم چه یک پیر خردمند ناشناس، آدمی را به ساده زیستی دعوت کرده و میکنند. و راز زندگی را در همین سادگی میدانند و میبینند.
هر فرنچایزی که بتواند ایده خود را به طور موفقیتآمیز با ژانر جدیدی مجدداً اختراع کند، کلید ماندگاری را پیدا کرده است. در فیلمهای جدید میتوان روی شخصیتهای اصلی که هر یک پیشینههای مختلفی دارند و در دورههای تاریخی متفاوتی زندگی میکنند، تمرکز کرد. از این طریق میتوان زیرژانر هر فیلم را به درستی شکل داد و یک مبارزه درخور برای غارتگر آن فیلم طراحی کرد. این فرمول جدید ممکن است فرنچایز «غارتگر» را به یک روایت علمی-تخیلی با محوریت قویترین مبارز تقلیل دهد، اما اگر در دستان افراد درستی قرار بگیرد، مانند کارگردان فیلم «شکار»، دن تراختنبرگ، نتیجه میتواند یک فیلم اکشن رضایتبخش باشد.
سوزان کالینز، نویسنده این مجموعه کتاب، قبل از نوشتن رمانهای پرفروش «بازیهای گرسنگی»، بهعنوان فیلمنامهنویس در تلویزیون کار میکرد، و استعداد او برای دیالوگنویسی به این نویسنده کمک کرد تا آینده توتالیتر و محتمل این داستان را بسازد. این فیلمها که از اثر او اقتباس شدهاتد، به خوبی توانستهاند ماهیت و مفهوم اثر او را بر صفحه سینما به تصویر بکشند و نقلقولهای فراموشنشدنی این رمان را در خود جای دهند. برخی از این نقلقولها به میم تبدیل شدهاند، مانند وقتی که کتنیس اوردین میگوید: «من برای ادای اخترام داوطلب میشوم». در حالی که دیگر نقلقولها نماد و سمبلهایی برای این مجموعه فیلم هستند و معانی پنهانی را در خود جای دادهاند. مانند «ممکن است شانس همیشه به نفع شما باشد» یا «پانم امروز، پانم فردا، پانم برای همیشه».
تسکمستر فیلم «بیوه سیاه» در مقام یکی از مأموران نخبه به تشکیلات اتاق قرمز خدمت میکرد. او حریف قدرتمندی بود که میتوانست تک تک حرکات ناتاشا رومانوف و همچنین حرکات دوستان انتقامجوی او را تقلید کند. پیچش داستانی بزرگ فیلم زمانی رخ داد که مشخص شد تسکمستر در حقیقت آنتونیا دریکوف است. آنتونیا که گمان میرفت سالها قبل کشته شده، دختر مدیر تشکیلات اتاق قرمز است. او با ترکیبی از فناوری تجزیه و تحلیل و کنترل ذهنی که از پدرش به ارث برده، موفق میشد تکنیکهای مبارزه هر کسی را بدون نقص تقلید کند. توسعه همین فناوری در دنیای سینمایی مارول میتواند پایه و اساس سوپر آداپتوید را ایجاد کند.
مراحل پستولید یک فیلم اصلا آسان نیست و به تلاش، تمرکز و فداکاریهای زیادی از گروهی از عوامل مختلف از جمله تدوینگر فیلم نیاز دارد. برای تقدیر کردن از آثار تدوینگرهای فیلم، نگاهی میاندازیم به بعضی از بهترین تدوینهای سینما که برندهی اسکار هم شدهاند و توانستهاند تاثیری جاودانه بر این هنر سینمایی بگذارند. این فیلمها ژانرهای مختلفی دارند؛ از درامهای حماسی جنگی مانند «فهرست شیندلر» (Schindler’s List) گرفته تا فیلمهای مستقل با ژانرهای ترکیبی مانند «همهچیز همهجا بهیکباره» (Everything Everywhere All at Once).
از بین همه کارگردانهای احتمالی که میتوانستند وظیفهی خلق اولین اقتباس از کتابهای «تلماسه» را بر عهده بگیرند، لینچ یکی از عجیبترین گزینهها بود. لینچ حتی در مراحل اولیه زندگی حرفهایاش به عنوان یک کارگردان، به خاطر خلق داستانهایی درباره آدمهای عجیب و غریب و طردشدگان شهرت پیدا کرده بود و مضامین شدید سورئالیستی را در آثارش گنجانده بود. در این وضعیت، پس از موفقیت اولین فیلم بلند او کلهپاککن و اثر نامزد جایزهی اسکار او، «مرد فیلنما»، استودیوها شروع به بررسی این موضوع کردند که آیا لینچ برای اقتباس سینمایی از یک حماسهی علمیتخیلی گران قیمت گزینهی مناسبی است یا خیر.
اگر بخواهید بدانید در زمینهی فیلمهای برندهی بیشترین اسکار، چه فیلمی رکوددار است، باید بدانید که سه فیلم به طور مشترک این رکود را حفظ کردهاند؛ یکی از آنها سال ۱۹۵۹ منتشر شد، دیگری سال ۱۹۹۷ و سومین آنها سال ۲۰۰۳. باید منتظر ماند و دید که آیا فیلم دیگری به باشگاه رکوردداران، در این زمینه، اضافه خواهد شد یا یک فیلم خواهد توانست با عبور کردن از رکورد این سه فیلم، جایگاه نخست را به دست آورد. برای این که بدانید فیلمهای برندهی بیشترین اسکار کداماند، به خواندن ادامه دهید. در این مطلب همچنین نگاهی میاندازیم به فیلمهایی که توانستهاند پنج جایزهی بزرگ و سه جایزهی اصلی بازیگری را از اسکار بگیرند.