احتمالا قبلا عنوانی شبیه به Aggelos بازی کردهاید. آن قدیمها که ما خیلی نمیدانستیم اسم این سبک بازیهای سخت اعصاب لهکن دوستداشتنی لعنتی “Metroidvania” است و صبح تا شب و شب تا صبح وقت پایش میگذاشتیم. مدام، مدام و مدام میباختیم اما بیخیال ماجرا نبودیم و آنقدر میرفتیم تا بلاخره مرحله را رد کنیم. اگر […]
احتمالا قبلا عنوانی شبیه به Aggelos بازی کردهاید. آن قدیمها که ما خیلی نمیدانستیم اسم این سبک بازیهای سخت اعصاب لهکن دوستداشتنی لعنتی “Metroidvania” است و صبح تا شب و شب تا صبح وقت پایش میگذاشتیم. مدام، مدام و مدام میباختیم اما بیخیال ماجرا نبودیم و آنقدر میرفتیم تا بلاخره مرحله را رد کنیم. اگر گیکر قدیمی هم نباشید، باز هم مشکلی نیست و این سبک همچنان بدجور زنده است. طوری که بازیهای بسیار خوب یدر این سبک عرضه میشود.آنقدر خوب که Celeste کاندید بهترین بازی سال شد. به تازگی هم عناوینی مانند Owl Boy، Wonder Boy و Hollow Knight عناوین Metroidvania خوب اخیر بودهاند.
به عنوان کسی که کودکیاش با اینحور بازیها گره خورده، اصلا نمیتوانم گرافیک پیکسلی آنها را دلیلی برای تمسخر یا بازی نکردن آتها بدانم. واقعا چه معنی دارد وقتی یک بازی آنقدر برایتان چالش برانگیز است که میتوانید صبحتان را پای آن شب کنید، به دلایلی مانند گرافیک متفاوت یا ضعیف نسبت به دیگر بازیها، از خیرش بگذرید. زمانی که چندین عناوین این سبکی بازی کردم، کم کم داشتم به این نتیجه میرسیدم که اکثر این عناوین هسته یکسان دارند و فقط برخی جزئیاتشان تفاوت دارد; اما زمانی که Aggelos را بازی کردم، حس کردم در حال بازگشت به همان دوران پرخاطره ام از بازیهای سخت مترویدوانیا هستم. حس نوستالژی که این بازی به من داد، فقط یکبار در هنگام بازی کردن Resident Evil 2 Remake احساس کرده بودم.
Aggelos از همان بازیهایی است که قبلش باید حسابی انگشتهای بخت برگشتهتان را اماده کنید. یک انگشت سرعت، یکی پرش، یکی نشستن، یکی برای راه رفتن، یکی ضربه زدن ( کلاس ژیمناستیک سراغ دارید؟) دقیقا این یکی از دلایلی بود که بازی بدجوری برایم نوستالژی بود. در واقع این سبک از آن بازیهایی نیست که شما وقتی بعد از ۲۰ سال بازیشان میکنید، پیش خودتان بخدید و بگویید چه چیزهای آسانی را رد نمیکردید; گریه میکنید و میگویید لعنتی تو که سختتر از قبلا هم شدی! جدای از این مسائل، Aggelos یک عنوان کاملا قابل احترام و وفادار به سبک خود است. این وفاداری هم با گیمپلی خیلی سخت بازی، هم در موسیقی فوق نوستالژیک آن و هم در گرافیک پیکسلیاش قابل مشاهده که چه عرض کنم، کاملا قابل لمس است.
اما اینطوری ها هم نیست که بازی از هیج مدرنیزه شدنی برخوردار نباشد و عینا مانند یک بازی دهه ۹۰ باشد. خوشبختانه Aggelos از بازیهای جدید مانند Wonder Boy هم الهاماتی داشته است و نمته خوبش این است که این الهامها هم موفق واقع شدهاند. در واقع میتوان گفت این عنوان ترکیبی خوب از عناوین جدید و قدیمی سبک است.
بازی با یک سکانس عادی و در عین حال کمی عجیب شروع میشود. در ابتدا فقط متون را میبینید و کم کم تصاویر دو بعدی Retro هم شروع به نمایان شدن میکنند. پروتاگونیست بازی یک پسر بور خنجر به دست است که خیلی زود خودش را نشان میدهد. تعطیلات آرام مرد جوان قصه ما در منطقه Lumen ناگهان با گریه یک دختر جوان ( فکر میکنم بقیه داستان بازی را حدس زدید) به هم میریزد. ناگهان یک دزد به او حمله کرده و قهرمان بور او ا نجات میدهد. طولی نمیکشد که متوجه میشوید این دختر یک انسان معمولی نیست، بلکه یک پرنسس است(!) پادشاه به پاداش نجات جان دخترش، به شما ماموریت میدهد که سرزمین Lumen را از خطر موجوداتی شیطانی به نام Valion پاک نجات دهید( البته بیشتر شبیه مجازات است)
تقریبا هر چیزی که اثری از آن در داستان بازی وجود دراد، قبلا دیده شده. قهرمان قوی و ساکت، پرنسس، پادشاه، قلعه، موجودات شیطانی و حتی طراحی خنجر و حرکات شخصیتها کاملا تکراری است. اما در مترویدوانیا چه کسی به داستان اهیمت میدهد؟ هدف بازی چیز دیگری است و در آن دو فاکتور هم کاملا موفق ظاهر شده: گیمپلی و موسیقی. چشمانتان را ببنید و به موسیقی ۸ بیتی بازی گوش کنید و یاد خاطرات بیفتید; لذت خالص.
کلید موفقیت در بازی، Level up کردن است. خوشبختانه بازی هر چقدر در مبارزات خود سختگیر است، در جست و جوی محیط برای یافتن سکه و XP گرفتن به شما آسان میگیرد. محیط بازی بسیار منظم و شسته رفته است و بسیار بعید است که در آن گم شوید یا راه را برای بازگشت پیدا نکنید. حتی اگر این محیط هم برا شما کمی بزرگ به نظر برسد، بعد از Unlock کردن Fast Travel، اندکی از این حس را هم نخواهید داشت و فقط روی چالشهای پیشبرد مبارزات و Level-up کردن متمرکز خواهید شد تا چنین مسائل فرعی. سکه هم در محیط نسبتا زیاد است و بعید است خیلی مجبور به Grinding شوید. تعویض Armor و سلاح را در بازی به دفعات انجام خواهید داد اما چون برای هر کدام تعداد کمی سطح بالایی دارند، رسیدن به یک سلاح و Armor بسیار خوب، چندان هم سخت نخواهد بود.
پس از گذشت ۵ یا ۶ ساعت از بازی، به طرز شگفتانگیزی با چیزهای مختلف در یک بازی دوبعدی حمع و جور برخورد خواهید کرد. جهانی زیبا برای کشف و جست و جو، غارهای مخفی، راههای مخفی، ماموریتهای مبادلهای، Dungeonها و باسهایشان که از این سبک جداناپذیرند، راههایی که در زیر آب پنهان شده اند و جیزهایی از این قبیل که برای یک بازی به ظاهر کوچک بسیار عالی است. تواناییهای جدید را به مرور زمان با XP و سکه به دست خواهید آورد. روستاهایی هم در اطراف Lumen وجود دارند که چیزهای ارزشمندی در خود دارند اما در عین حال، هیولاهایی هم در آن پنهان شدهاند. مبارزه با دشمنان بازی در حالت نرمال، نسبتا از Hollow Knight آسانتر است. با هر بار مرگ مقداری از XP شما کم شده و به یکی از باسها اضافه میشود.
به طور کلی، نمیتوان بازی را جزء سختترینهای این دسته بازیها نامید. اما بازی از Dungeon سوم به بعد، حتی رو درجه سختی آسان هم بازی سختی محسوب میشود. نبود Save Point در داخل دانجنها به معنای بازگشت به Respawn Point بعد از هر مرگ است. این مورد بعد از مدتی بسیار اعصاب خردکن میشود. چون در اواخر بازی، حتی کشتن دشمنان ساده هم سخت است و ممکن است بسیار با این مکانیسم عصبی شوید. به طور کلی، گیمپلی و درجه سختی بازی نسبت به بازیهای دیگر بسیار زیاد و نسیت به بازیهای مترویدوانیا، متوسط رو به بالاست.
اگر این سبک از بازیها رو دوست دارید یا در قدیم آنها را تجربه کردیهاید، انجام بازی برایتان بسیار لذتبخش خواهد بود. درست است که بازی نقصهایی دارد اما این نقصها روی تجربه کلی بازی، اثر منفی نمیگذارد. Aggelos یکی از بهترین بازیهای مترویدوانیا حال حاظر است.
منبع متن: gamefa